جنبش تهیدستان
نگاهی به کتاب سیاستهای خیابانی نوشتهی آصف بیات
کتاب سیاست های خیابانی
“روایتهای متداول معمولا ترجیح میدهند بیشتر دربارهی ابعاد عمومی سیاستهای نخبگان جامعه، روحانیون و بالاخره درباهی امپریالیسم بنویسند؛ اما این تحقیق برآن است که این رویه را دگرگون کند و به جای آن به سطوح زیرین انقلاب، به آنچه که در کوچهپسکوچههای شهرها و محلات تهی دست رخ داده است، توجه کند و تنها به آنچه که در بلوارهای اصلی شهرها رخ می دهد اکتفا نکند.”
بیات، آصف، سیاستهای خیابانی، ترجمه سیداسدالله نبوی چاشمی، نشر شیرازه، چاپ اول، 1396، ص2
نویسنده
امید سلطانی
هر دولتی به ظاهر خود را پذیرای منتقد نشان می دهد و از کنش انتقادی به نحوی صحبت میکند که گویی جزئی از نیازهای اولیه ی حیات یک دولت است. جایگاه قدرت چه تمایل به راست داشته باشد چه چپ، همواره ظاهر را حفظ کرده و در بیان، منتقد را به سوی خود می کشد اما در عمل پذیرایی از منتقد حقیقی (که خروج از گفتمان رسمی و آداب روزمره برای شکستن فضای استیلای سیاسی، اقتصادی یا فرهنگی جزئی از خصیصه های بنیادین او است) هزینه های گزافی بر دوش او خواهد گذاشت.
تا بوده چنین بوده و تا هست چنین است. ایده ی اختصاص دادن فضایی برای تجمعات اعتراضی که از سوی اعضای شورای شهر تهران و پس از اعتراضات دی ماه امسال مطرح شد از جمله واکنش هایی بود که در راستای همین سیاست با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن قرار می گیرد. اعتراض مهمترین نقد است و منتقدان که همان مردم کوچه و خیابان باشند بارها و در جای جای جهان نشان داده اند که از استراتژی ها و پیش بینی های روشنفکران و سیاستمداران جلو می افتند.
مکان، زمان و نوع سیاستهایی که در خیابان دنبال میشوند، نه در چارچوب درهای بستهی مجلس نمایندگان یا از طریق بده بستان های سیاسی بلکه بوسیله ی خود آنانی تعیین می شود که به خیابان می آیند. بیکاران، دست فروشان، حاشیه نشینان و تمام کسانی که به دلیل موقعیت طبقاتی خود نوع سازماندهی ویژه ای برای مداخله در سیاست و بازپس گیری حقوق خود دارند. آنچه آصف بیات در کتاب خود، سیاست خیابانی می نامد مجموعه ای از سیاست های غیررسمی مرتبط با اقشار فرودست جامعه است. در این مجال با اشاره به کتاب سیاست های خیابانی، نقش بدنه ی جامعه در امور جاری کشور را بررسی خواهیم کرد.
پیشروی آرام مردم عادی
از مفاهیم کلیدی کتاب بیات گزاره ای است با عنوان پیشروی آرام مردم عادی. شرح این گزاره به تنهایی فصل آغازین کتاب او را دربرگرفته است. بیات در معرفی کتاب خود می نویسد:
«این کتاب به بازشناسی اقدامات معمولی که در اکثر کشورهای در حال توسعه شایع است و به درک منطق پویایی آن ها، اختصاص دارد.»
مقصود از اقدامات معمولی، فعالیت های مردمی است که به ظاهر و در چشم اغلب مشاهده گران پیش پا افتاده به نظر می رسند اما حاوی تبعات سیاسی بالقوه ای هستند که به موازات شرایط اقتصادی و سیاسی کشور خود را نشان خواهند داد. در حقیقت بیات مدعی است کار او در این کتاب به درک این روند آرام که خود عنوان پیشروی را بر آن برگزیده کمک خواهد کرد. نمونه ی بارزی که می توان برای این نوع سیاست های خیابانی در ایران نام برد تقابل دست فروشان با دولت و مغازه داران است.
تلاش آصف بیات از آن جهت برجسته است که از آنچه توجه ها را به خود جلب می کند فاصله می گیرد و نشان می دهد تغییر، خواه از نوع تغییر در معیشت باشد و خواه از نوع تغییر سیاسی، می تواند به دست مردم همیشه در سایه و از طریق فعالیت های عادی و سازماندهی زندگی روزمره اتفاق بیفتد. این مبارزه برای تغییر به گفته ی بیات کمتر بصورت مدون و مرحله بندی شده و با استراتژی نوشته شده ی از پیش موجود است. در عوض او چنین مبارزه ی آرامی را «پاسخ های طبیعی و اخلاقی به اضطرار بقا و تمایل به داشتن یک زندگی شرافتمندانه»[1] می خواند.
زمانی که دارایی و تمایل این مردم آشکارا از سوی دولت نادیده گرفته شود، شورش و اعتراض در بستر فضاهای عمومی محتمل است. مردم عادی که به علت ویژگی حساس اجتماعی خود از طرف فرهنگ حاکم مدام در معرض تهدید قرار دارند، نوع سازماندهی خاصی نیز دارند. این شبکه که اقشار آسیب پذیر یک جامعه را به همدیگر متصل می کند منافع یکسان و شرایط مشابه این انسان ها است. آن ها هنوز به وسیله ی تمایل به سود بیشتر و زندگی انگلی اتمیزه نشده اند و قدرت ارتباط با یکدیگر را حفظ کرده اند.
«در واقع این افراد که به هر شکل کنار هم قرار گرفته اند بصورت بالقوه می توانند به همراه یکدیگر وارد عمل شوند… اجاره نشینان، فروشندگان، تصرف کنندگان املاک و… به رغم آنکه همدیگر را نمی شناسند ممکن است به طور جمعی عمل نمایند چرا که محیط مشترک شان این امکان را برایشان به وجود می آورد که منافع مشترک و هویت مشترکشان را تشخیص دهند.»[2] آنچه این شبکه ی منفعل و بالقوه را تحریک می کند و سبب فعال شدن آن می شود، تهدید مشترک است. حضور این شبکه ی منفعل از دیدگاه آصف بیات به قدری حائز اهمیت است که «بدون مفهوم شبکه های انفعالی درک بسیاری از خیزش های شگفت انگیز، غیرمنتظره و خودبخودی توده ای که در محیط های شهری رخ می دهد دشوار است.»[3]
از شورش مسکن تا جنبش بیکاران
در دومین فصل از کتاب، بیات با تمرکز بر شهر تهران به بازشناسی وجوه اصلی قشری می پردازد که خود “تهی دستان جدید” می نامد. تهی دست مفهومی است که بیشتر دارای بار فرهنگی و اجتماعی است تا اقتصادی. نویسنده ی کتاب این گروه فاقد امتیاز اجتماعی را با درآمد اندک، مهارت ناچیز، جایگاه اجتماعی پایین و شرایط ناامن شان شناسایی می کند. گسترش این پدیده مستقیما در ارتباط با سیاست هایی است که رضاشاه از سال 1309خ در پیش گرفت و محمدرضا نیز آن ها را ادامه داد.
مدرنیزاسیون پهلوی ها در ایران موجب رشد سریع شهرنشینی، مهاجرت به شهر، ایجاد طبقات اجتماعی جدید و افزایش عمومی درآمدها شد و در همان حال زمینه را برای حاشیه نشینی اقتصادی و اجتماعی بخش وسیعی از جمعیت تازه شهری شده، فراهم کرد. مردم تهیدست مدت ها پیش از آغاز مدرنیته در جهان و ایران حضور داشتند اما آنچه تهی دستان جدید را از انواع پیشین متمایز می کند فرایند حاشیه نشینی است.
«تا اواخر دهه ی 1350خ می توان برآمدن یک طبقه ی فرودست شهری و حاشیه ای نسبتا بزرگ را مشاهده کرد که به واسطه ی تفاوت های جغرافیایی و اجتماعی و محرومیت های بسیار زیادشان نسبت به جریان اصلی زندگی شهری شناخته می شوند… آسیب پذیری در زندگی هر روزه، ویژگی برجسته ی حیات جمعی آن ها محسوب می شد.»[4]
حاشیه نشینی در تهران
در این قسمت کتاب نویسنده با ارائه ی جغرافیایی از شهر تهران که بر اساس توزیع حاشیه نشینان بخش بندی شده است به همراه اطلاعات آماری به ترسیم سیمای همواره ناپیدای این تهیدستان جدید می پردازد و در فصل بعدی با عنوان “گروه های فاقد امتیاز و انقلاب اسلامی: انقلاب ما و انقلاب آن ها” از شرکت این قشر در این واقعه ی تاریخی مهم صحبت می کند. مشارکتی که به زعم نویسنده پس از سخنرانی آیت الله خمینی در حمایت از مستضعفین شدت گرفت.
این فصل یکی از جذاب ترین بخش های کتاب را شامل می شود که در آن نویسنده می کوشد توضیح دهد «تهیدستان شهری به هیچ وجه به معنای مرسوم، انقلابی (یعنی خواهان ایجاد تغییر در ساختار قدرت) نبوده اند. در عوض، این گروه های فاقد امتیاز تقریبا تا روزهای پایانی انقلاب در حاشیه ی مبارزه ی انقلابی باقی ماندند. با این وجود منفعل نبودند، بلکه در فرآیندی موازی با انقلاب مبارزه ای را در پیش گرفته بودند تا تغییر در زندگی خود و جامعه ی مستقلشان ایجاد کنند.
آنان درگیر تلاش و مبارزه ای بودند که برعکس انقلاب، هم برای آنان معنادار بود و هم موفقیت آمیز.»[5] مجادله ی حاشیه نشینان و ساکنان حلبی آبادها با دولت بر سر مسکن و حق سکونت و ارائه ی مستنداتی از این وقایع بخش هایی هستند که نویسنده در ادامه به تفصیل به آن ها پرداخته است. این تقابل اما با وقوع انقلاب در سال 1357خ حل و فصل نشد و پس از انقلاب نیز به موضوع مناقشه ی میان دولت و حاشیه نشینان بدل شد.
موضوعی که بیات در فصل چهارم کتاب خود به آن پرداخته و ذیل عنوان “آشغال خانه ها و هتل ها در سال های 1357 تا 1359” بازگو کرده است. او می نویسد: «در تمام دهه ی شصت و اوایل دهه ی هفتاد، حاشیه نشین ها در معرض حملات متناوب نیروهای امنیتی قرار داشتند.»[6] بیات با آوردن نمونه هایی از شورش مسکن در ایران پس از انقلاب همچون شورش کوی طلاب مشهد و حادثه ی مربوط به شهرداری اراک در سال 1371خ[7]، پنجمین فصل از کتاب خود را به پایان می رساند.
آنچه پس از موضوع مسکن و سیاست های مربوط به زندگی روزمره مردم عادی طرح می شود مسائل مربوط به محیط کار و جنبش بیکاران است. جنبشی با عمر کوتاه که پس از انقلاب سر برآورد و به همان سرعت فرونشست. موضوعاتی که نویسنده آن ها را پی گرفته همچون معضل مسکن، بیکاری و دستفروشی همین امروز نیز مورد بحث قرار دارند. اگر ناآرامی های دی ماه سال جاری را از عناصر هیجانی و مجازی اش جدا کنیم، آنچه موجب شد تا شعارهایی چون “نان، کار، آزادی” طنین انداز شود، بحرانی شدن رابطه ی میان مردم و دولت و در حقیقت عدم پاسخ به مطالبات دست کم بخشی از جامعه ی ایران است.
جهان مردم غیررسمیشاید حضور بسیاری از مردم در حاشیه برای سیاستمداران تنها در زمان انتخابات واجد معنا باشد. آن ها دیده نمی شوند اما همچون اقشار دیگر جامعه به دنبال توسعه ی اجتماعی و اقتصادی خود هستند. از راه های فراقانونی زندگی خود را حفظ می کنند و با تکیه بر غریزه ی بقا برای زنده ماندن و زندگی کردن می جنگند. با اینکه «غیر رسمی بودن، انتخاب مطلوب تهی دستان شهری نیست، بلکه در درجه ی اول، بدیلی است برای فشارها و اضطرارهای حاصل از ساختارهای رسمی.»[8] مجموعه ی تمامی اعمال این تهیدستان بوسیله ی آصف بیات ذیل عنوان “پیشروی آرام” و نامرئی ای درنظر گرفته می شود که به وقت خود میوه می دهد و تازه آن زمان است که سیاستمداران و طبقات فرادست متوجه حضور و تاثیر آن ها خواهند شد. بیات در جمع بندی خود از کتاب می نویسد: «بسیاری از مفسران اجتماعی با تمرکز روی فرآیندهای ساختاری محرومیت، از کسانی که از این فرآیند رنج می برند غفلت کردند و یا آنان را قربانیان محرومیت تلقی کردند. اما من زندگی هر روزه و فعالیت های اجتماعی گروه های محروم جامعه را نوعی جنبش مردم عادی می دانم و نشان داده ام که تهیدستان فقط پذیرنده ی منفعل تغییرات نیستند، بلکه خود ایجادکنندگان آن می باشند.»[9]انقلاب اسلامییکی دیگر از نتیجه گیری های مبتنی بر شواهد بیات در این کتاب این است که گروه های فاقد امتیاز اغلب به انواع ایدئولوژی های سیاسی بی علاقه هستند. علاقه های آن ها بیشتر به آن استراتژی ها و انجمن هایی است که مستقیما به نگرانی های فوری شان پاسخ دهند. درک این نکته برای آن دسته از مفسران روشنفکرانی که در تمام اعتراضات مردمی به دنبال رهبری هستند که معترضان را دور آن ببینند و یا به دنبال گردهم آوردن طبقات محروم زیر پرچم یک ایدئولوژی خاص هستند، حائز اهمیت است.با این حال یک جامعه هر چه به سمت یک برنامه ی دموکراتیک تر پیش برود و آزادی بیشتری به فعالیت های سیاسی احزاب در آن داده شود، با استقبال بیشتری از سوی جمعیت حاشیه نشینان غیرسیاسی روبرو خواهد شد. گرچه نویسنده نگاه مارکسیستی-تاریخی و مشاهده گر خود را در طول تمام فصول کتاب حفظ می کند اما جای خالی نکته ای کلیدی احساس می شود.نکته ای که در دیدگاه مارکس و در ارتباط با موضوع خیزش های مردم تهیدست برای رهایی وجود دارد و حائز اهمیت ویژه ای است. از دیدگاه تحلیلی مارکسیستی موضوع همه گیری ایدئولوژی حاکم در میان تمام طبقات، یکی از مفاهیمی است که به گذر از سیاست مبتنی بر واقعیت (Realpolitik) به فهم سیطره ی ایدئولوژیک و اعوجاج حقایق بیرونی بوسیله ی این عینک ایدئولوژیک کمک می کند. آنچه باید گفت به طور ساده چنین است:مارکس این مفهوم را مسخره می کند که رهایی انسان عبارت از ارتقای طبقه ی کارگر تا سطح ساده لوحان بورژوایی امروزین که با خام اندیشی از سرنوشت خود راضی اند… گویی این تنها کارگران هستند که از شرایط اجتماعی کنونی رنج می برند، در حالیکه این دنیا بهترین دنیای ممکن است.[10] این فهم از مفهوم رهایی و دگرگونی مناسبات انسانی تنها مختص به یک طبقه ی مشخص نیست و بایستی در تمامی طبقات جامعه نفوذ کند.اگر چنین نباشد، کارگر برای رسیدن به جایگاه کارفرما تلاش می کند و در صورت نیل به مقصود خود-و باز هم با اتکا به نظرات خود مارکس- کارفرمایی به مراتب ستمگرتر و انعطاف ناپذیرتر خواهد شد. این روند مبارزه گرچه در آنچه بیات “پیشروی آرام مردم عادی” می خواند نوع غالب است اما میدان مبارزه هیچگاه دارای فرمولی قاطع و نهایی نبوده و پویایی آن به تغییر شکلش کمک خواهد کرد. تغییر شکل از این بابت که تلاش برای بازپس گیری شرافت و حقوق انسانی نه فقط برای آن باشد که آن دستفروش امروز، بوتیک دار مگامال های فردا بشود، بلکه باید برای آن باشد که این چیدمان اقتصادی/سیاسی به طور کلی دگرگون شده و دستخوش تغییری بنیادین شود.
منبع: سرند